درد من حصار برکه نیست
درد من زیستن با ماهیانی است که
فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است
فکر کردی من عشقی دارم ...
نه من عشقی ندارم چه برسه به اینکه عکسم داشته باشم ...
فقط حسودی نکن ... همین
بــــاید بــِ بعضـــیا گفـــت:
نمیــگــَـم نَـــباشی میمـــیرَم....
نمیگــَـم بی تـُــو هیچــَم....
بـ ـودی، بـ ـودی...
نـــَــباشی، هســــتن کســایی کــه باشـَـن...
حرف دلم :
بــدتــریـــن حـــال دنــیــا ایــنـــه کــه :
آ دم دلــــــش "هــیـــچــےِ" نـــخــــواد !
مــےِ فهمــےِ چــےِ میگــم؟؟!
در جلسه امتحانِ عشق
همه یهویی ها خوبن...
یهویی بغل کردن
یهویی بوسیدن
یهویی دیدن
یهویی سوپرایز کردن
یهویی بیرون رفتن
یهویی دوست داشتن
یهویی عاشق شدن
اما....
امان از یهویی رفتن.
گاهی آنقدر دلم از دنیا سیر میشود
که میخواهم تا سقف آسمان پرواز کنم و رویش دراز بکشم
آرام وآسوده....
مثل ماهی حوضمان که چندروز است روی آب دراز کشیده
تنها
